بایگانی دسته: فلسفه

ژورنالیسم نقلی!

Failure

در این چند روز برخی از دوستان و خویش آوندان در مورد شناخت کارهای فردی که در تلوزیون مصاحبه کرده بود از بنده سوال کردند. من شناختی از شخص مذکور نداشتم و طبق عادت برای کسب اطلاعات بیشتر به جستجو در اینترنت پرداختم. در زمان جستجو با اخبار ضد و نقیضی در مورد کارهایی که ادعای انجام آنها بوسیله فرد شده مواجه شدم. مثلا در یک خبر ذکر شده بود که ادعاهای مطرح شده کذب است و در دیگری آمده بود که این طور نیست. جالب اینجاست که هیچ یک از خبرها منبع درستی نداشتند و صرفا سخنان عده ای رو نقل کرده بودند.
در دایره لغوی ژورنالیسم به این نوع اطلاع رسانی اصطلاحا “He said, she said journalism” گفته می شود که من آن را به ژورنالیسم نقلی ترجمه می کنم. در این نوع گزارش ها مخاطب نمی تواند نتیجه خاصی از اخبار ارائه شده بگیرد چون خبرنگار فقط نظرات دو شخص مختلف را نقل می کند و هیچ گونه شواهدی مبنی بر صحت اطلاعات ارائه شده هیچ کدام از طرفین ارائه نمی دهد. این نوع ارائه خبر در محافل ژورنالیستی در بهترین حالت نامناسب است. هدف ژورنالیسم طبق تعریف آن ارائه اخبار تایید شده بوسیله منبعی مستقل است. یعنی یک شخص یا گروه مستقل باید اطلاعات نقل شده را از نظر صحت مورد بررسی قرار دهند نه اینکه صرفا داستان گرگ و شنگول و منگول را از زبان هر دو طرف نقل کنند. توجه داشته باشید بسیاری از اخبار و مناظره هایی که امروزه در رسانه ها مشاهده می کنید از این نوع است! دو فرد روبروی هم نشسته و در بسیاری مواقع مشتی تحمت و بد و بیراه به هم می گویند و هیچ مدرکی هم ارائه نمی دهند. در این میان مخاطب نمی تواند قضاوت صحیحی داشته باشد و بسیاری سخنان فرد چرب زبان تر را می پذیرند.
امیدوارم مدیران رسانه ها و روزنامه ها و مجلات کمی بیشتر نسبت به اخباری که در این محافل ارائه می شود دقت کنند و هر سخنی را نقل نکنند.

بازگشت به میانگین

regression-reversion-to-the-mean

حتما برای شما هم پیش آمده که اتفاقات یا تجربیات بسیار خوب یا بسیار بدی  (در هر زمینه ای) را تجربه کرده باشید و بر اساس آنها فکر کنید سایر تجربیات هم به همین صورت خیلی بد (نا امیدی) یا خیلی خوب (امیدواری بیش از حد) خواهند بود؛ اما تجربیات یا اتفاقات نسبت به قبل عادی تر شده اند! به این پدیده اصطلاحا بازگشت به میانگین (Regression to mean) می گویند. در واقع پس از یک اتفاق تصادفی خیلی خوب یا خیلی بد اتفاقی که رخ می دهد عادی تر است!
این مفهوم بسیار جالب آماری تبعات بسیاری دارد. برای مثال بازی های بسیار خوب و استثنایی برخی بازیکنان بسکتبال یا فوتبال در یک فصل در فصل های بعد ادامه پیدا نمی کند و به حالت میانگین یا عادی خود نزدیک تر می شود. بسیاری چنین اتفاقاتی را با خرافه شرح می دهند در حالیکه این قانون مدتها است در آمار و طراحی آزمون های تجربی مورد استفاده قرار می گیرد! برای دوستانی که با ریاضیات و آمار آشنایی دارند تصویر زیر گویای قضیه است:

regression-to-the-mean-proof

توجه داشته باشید در توضیحات فوق سعی شده مفهوم به ساده ترین شکل ممکن ارائه شود.

برای آگاهی از پست های بعدی می توانید در کانال تلگرام وبلاگ عضو شوید. برای عضویت اینجا کلیک کنید.

خیام

Khayam

گر می نخوری طعنه مزن مستانرا
بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا

مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه تست

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز به کاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم‌نگاری بوده است

توماس مان و مغالطه تعادل کاذب

Fallacy

توماس مان (Thomas E.Mann)  جمله بسیار زیبایی دارد که ممکن است در نگاه اول کمی عجیب یا بی معنا به نظر برسد اما در باطن مفهومی بسیار عمیق و زیبا را در خود دارد:

A balanced treatment of an imbalanced phenomenon distorts reality
متعادل جلوه دادن یک پدیده نامتعادل واقعیت را مخدوش می کند

اما این جمله چه مفهومی اشاره دارد؟ این جمله در واقع به مغالطه مشهور و پرکاربرد False Balance که می توان آن را به تعادل کاذب ترجمه کرد اشاره دارد (این ترجمه من است و ممکن است ترجمه های بهتری امکان پذیر باشد). تعادل کاذب مغالطه ای است که در آن فرد مغالطه گر پدیده ای را متعادل جلوه می دهد در حالی که این تعادل در واقعیت وجود ندارد. برای مثال فرض کنید ۱۰۰ دانشمند داریم. از این ۱۰۰ نفر ۹۷ نفر معتقدند پدیده گرمایش هوا به علت گازهای گلخانه ای است و شواهد خوبی هم برای اثبات ادعای خود دارند. ۳ نفر هم ادعا دارند این پدیده دلایل دیگری دارد اما نه دلیل خوبی دارند و نه اثباتی برای ادعاهایشان. حال اگر روزنامه نگار یا خبرنگار در گزارش خود بیان کند: برخی از دانشمندان براین باورند که گرمایش هوا به علت گازهای گلخانه ای است و برخی دیگر نظراتی برخلاف این عده دارند؛ دچار مغالطه تعادل کاذب شده است. در این مثال نویسنده با ساختار جمله اش پدیده ای که در واقعیت نسبتی ۹۷ به ۳ دارد را متعادل جلوه داده! در این جا نویسنده هیچ اشاره ای به شواهد موجود نکرده است و به همین دلیل واقعیت را مخدوش ساخته. این مغالطه در اخبار، رسانه ها و محافل سیاسی به کرات استفاده می شود؛ البته در بسیاری از شرایط این استفاده عمدی نیست.

این بار که مطلبی را می خوانید از خود سوال کنید چه شواهدی برای صحبت های طرف ها وجود دارد؟ آیا شواهد متعادلند یا …

حکایت روباه و انگور

Fox_and_grapes_Milo_Winter

روزی یک روباه تشنه و گرسنه به یک بوته انگور رسید. روباه سعی کرد یک خوشه انگور بچیند و بخورد؛ اما هرچه سعی کرد نتوانست! پس از کمی تلاش خسته شد، دست از تلاش کشید و رفت. در راه روباه برای دلداری با خود می گفت انگورها حتما ترش بودند و من نیازی به انگور ترش ندارم!

حکایت روباه و انگور حکایت افرادی است که با حقیقت مواجه می شوند اما چون این حقیقت با باورهای فعلی آنها در تضاد است مجبورند به نحوی برای راحت کردن خیال خود بهانه تراشی کنند.

جاه طلبی در محیط کار

Social Climbing

مدیریت تیم های IT امری است بسیار حساس که نیازمند دانش، تجربه و تخصص است. امروزه افراد بسیاری که دارای فاکتورهای لازم برای مدیریت نیستند و می خواهند از مزایای این سمت استفاده کنند؛ به جای کسب مهارت های لازم از روش های دیگری استفاده می کنند. در این مقاله به بررسی یکی از این روش ها می پردازم.

یکی از رفتارهای بسیار زننده و مخربی که در بسیاری از محیط های کاری IT مشاهده کرده و می کنم جاه طلبی (Social Climbing) است. عموما به همراه این جاه طلبی نوعی فرهنگ نوکیسه گی(Parvenu) ، عدم تخصص و تجربه، خود برتر بینی و تمایل به کسب سمت مدیریتی هم وجود دارد. در این پست به طور مختصر به بررسی این رفتار و راه های خنثی کردن اثر آن می پردازم.

اما جاه طلبی یعنی چه؟ در لغت نامه دهخدا در تعریف این واژه چنین آمده:

جاه طلب به شخصی اطلاق می شود که برای رسیدن به مقام به هر کار یاهر چیزی تن در دهد.

طبق تعریف فرد جاه طلب بیشتر قدرت مدار است یعنی سعی می کند با استفاده از هر روشی به مقصود خود برسد. این تکیه بر قدرت موجب می شود این فرد زحمات افراد دیگر  را بی ارزش نشان داده و کارهای خود را بزرگ نشان دهد. چنین فردی هیچ ترسی از نابود کردن زحمات سایرین ندارد. اگر به مقامی برسد با زیردستان خود رفتاری قلدرانه دارد و سعی می کند با ایجاد تفرقه به آنها مدیریت کند.

توجه داشته باشید که فرد جاه طلب انگیزه زیادی برای رسیدن به هدف خود دارد. این انگیزه در محیط های کاری عموما کسب سمت های بالاتر شغلی، یا به عبارت دیگر ره صد ساله را یک شبه پیمودن، و استفاده از مزایای آن است.

طی سالهای اخیر که در محیط های کاری IT متفاوتی حضور داشته ام چنین افرادی را به کرات دیده ام. عجیب ترین نکته در زمان مشاهده چنین رفتارهایی سکوت دیگران در مقابل این افراد است! این سکوت باعث پیشرفت این افراد می شود و حال آنکه پیشرفت چنین انسان هایی باعث هر چه بدتر شدن محیط کار می شود.

به نظر من استفاده از ترفندهای زیر می تواند در خنثی کردن اثر این رفتار موثر باشد:

  1. عدم استفاده از مدیرانی که به تازگی تازه فارغ التحصیل شده اند (به خصوص در رشته هایی مانند مهندسی صنایع). البته همیشه استثناء وجود دارد اما در کل بهتر است از افراد تازه کار در سمت های مدیریتی استفاده نشود.
  2. ایجاد شفافیت در محیط کار
  3. حفظ اتحاد میان کارکنان
  4.  گزارش چنین رفتارهایی بوسیله کارکنان به مدیریت سطح بالای مجموعه

یک جامعه، هر چند کوچک، نباید اتحاد خود را از دست بدهد. از دست رفتن اتحاد و همبستگی در یک جامعه تنها فرصتی است برای سودجویان. سودجویانی که هیچ اهمیتی به سایرین نمی دهند و همه را ابزاری برای رسیدن به منافع خود می بینند.

پراگماتیسم و TDD

سیکل عمومی برنامه نویسی آزمون محور

چند روز پیش در طول یک گپ و گفت بسیار کوتاه در مورد  برنامه نویسی آزمون محور (Test Driven Development)، که بیشتر حول  مزایای استفاده از تست کیس‏ ها (Test Case) می چرخید؛ یکی از دوستان مطلب جالبی رو مطرح کرد. صحبت این دوست عزیز در مورد عملی بودن استفاده از برنامه نویسی آزمون محور و بحث های موجود در این حوزه بود. مسلما نمی توان یک نسخه را برای هر بیماری تجویز کرد؛ اما نکته ای در این زمینه به فکرم رسید که شاید ذکر اون خالی از لطف نباشه. برای بررسی این نکته ابتدا باید کمی در مورد فلسفه صحبت کنیم.

در فلسفه به مطالعه ماهیت واقعیت (Reality) اصطلاحا هستی شناسی (Ontology) می گویند. ماهیت واقعیت را در علوم اجتماعی می توان به سه دسته تقسیم کرد (این دسته بندی ها تا حد امکان ساده شده اند):

  • عینیت گرایی (Objectivism): عینیت گرایان معتقدند واقعیت مستقل از ذهن وجود دارد.
  • ساخت گرایی (Constructivism): ساخت گرایان معتقدند واقعیتی مستقل از ذهن وجود ندارد و آنچه ما به عنوان واقعیت می شناسیم ساخته ذهن بشر است.
  • عمل گرایی (Pragmatism): عمل گرایان معتقدند دیدگاه های مختلف تا زمانی مفیدند که ما بتوانیم از آنها در عمل استفاده کنیم.

اما هستی شناسی در علوم اجتماعی چه ارتباطی با برنامه نویسی آزمون محور دارد؟ در پاسخ به این سوال باید بگویم همواره بحث های زیادی در زمینه استفاده از متدولوژی های مختلف وجود دارد. پاسخ ما به این بحث ها به جهت گیری فلسفی ما باز می گردد. به شخصه اعتقاد دارم همواره انعطاف پذیری و رویکردی عمل گرایانه در علوم مهندسی می تواند بسیار مفید باشد. زیرا نظریه ها، متدولوژی ها و ابزارآلات مهندسی هیچ کدام وحی منزل نیستند. در این میان رویکردی عمل گرایانه به ما کمک می کند بهترین روش های هر حوزه را بر حسب نیازمان مورد استفاده قرار دهیم!