امروز داشتم به یک کتاب ریاضیات نگاهی می انداختم. دقیق تر بگم به یک کتاب درباره حسابان پیش؛ همین طور که جلو می رفتم با عنوان “Cartesian Coordinates” روبرو شدم! شروع کردم به خوندن متن زیر عنوان که تاریخچه مختصری بود درباره نحوه پدید آمدن سیستم مختصات دکارتی:
روزی دکارت در بستر بیماری مشغول استراحت بود و داشت سقف اتاقش و مگسی که بالای سرش مدام پرواز می کرد رو تماشا می کرد. برای اینکه بتونه رد مگس(موقعیت) و الگوی حرکتش رو دنبال کنه سقف اتاق رو صفحه ای در نظر گرفت و اون رو به چهار قسمت تقسیم کرد و نقطه تلاقی خطوط رو مبدا نامید!
به این ترتیب یک مگس توانست الهام بخش یکی از کاربردی ترین مباحث ریاضیات شود!
دوست عزیزی به نام تارا (tara) چند سوال پرسیده بودند که در این پست سعی کرده ام به آنها پاسخ دهم.
ابتدا جا داره که از ایشان بابت تعاریفشون سپاسگزاری کنم. امیدوارم همیشه بتوانم ترجمه ها و کتب خوبی ارائه بدم تا دوستان بتوانند از اون ها نهایت استفاده را ببرند.
اما پاسخ به سوالات:
۱- چرا کتاب پایتون رو به همراه یکی از دوستانم ترجمه کردم؟ مگر یک کتاب ۲۰۰ صفحه ای از نظر ترجمه سنگینه که باید دو نفر بر روی اون کار کنند؟
پاسخ: باید عرض کنم که خیر از نظر ترجمه ۲۰۰ صفحه متن طویلی به حساب نمی آید. هدف من از این کار بیشتر کسب تجربه در زمینه ترجمه تیمی متون تخصصی بود. چون می خواستم بررسی کنم آیا ترجمه کتبی با حجم مثلا ۱۰۰۰ صفحه به صورت تیمی ممکن است یا خیر و اگر ممکن باشد کیفیت کار نهایی به چه صورتی خواهد بود.
۲- آیا ترجمه تیمی باعث نمی شه کیفیت کار پایین بیاد؟
پاسخ: خیر، بنده، تیم نمونه خوانی و تیم ویراستاری بارها و بارها کتاب رو مطالعه می کنیم تا از بالا بودن کیفیت اون اطمینان حاصل کنیم. به علاوه من خودم تا به حال حداقل ۶ بار کتاب رو از ابتدا تا انتها خواندم تا مطمئن بشم کتاب از کیفیت لازم برخوارداره و یکی از دلایل تاخیر در چاپ کتاب هم همینه. چون تا متن مربوطه از کیفیت لازم برخوردار نباشه به نظر من چاپ اون فایده ای نداره. پس از این نظر بهتون اطمینان می دهم.
۳- کتاب کی چاپ می شه؟
انشالله در چند ماه آینده کتاب در اختیارتون قرار خواهد گرفت.
Take this kiss upon the brow!
And, in parting from you now,
Thus much let me avow-
You are not wrong, who deem
That my days have been a dream;
Yet if hope has flown away
In a night, or in a day,
In a vision, or in none,
Is it therefore the less gone?
All that we see or seem
Is but a dream within a dream.
I stand amid the roar
Of a surf-tormented shore,
And I hold within my hand
Grains of the golden sand-
How few! yet how they creep
Through my fingers to the deep,
While I weep- while I weep!
O God! can I not grasp
Them with a tighter clasp?
O God! can I not save
One from the pitiless wave?
Is all that we see or seem
But a dream within a dream
دستنوشته های غلامرضا صابری تبریزی درباره علم و گاهی مسائل حاشیه ای