شعری زیبا از سیما جوکار

اگر امروز پایدارم در اسارت خویش
که به این پایداری گرفتارم،
نه در اسارت تن!
که در اسارت من در تن…!
در تلالو غروبی شاید
در بطن بینهایت زمان
به ختم این اسارت خواهم نشست
و بی گمان رقص مهتاب را
خواهم دید در قاب شمع آجین مرداب
اما هم چنان!
در اسارت تنی که به نامم است
گرفتارم
تا بینهایتی که نمی دانم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *