در سال ۱۳۸۹ در وبلاگ قدیمی ام مطلبی نوشته بودم در مورد مستندی به نام ظهور (The Arrivals). در اون زمان این مستند تازه داشت دست به دست می چرخید و از طریق یکی از دوستان به دست من هم رسید. در آن زمان که ۲۲ سال داشتم و هنوز دانشجو بودم در شرح این مستند در وبلاگم (که مخاطبانش دانشجویان دانشگاهمون بودند) نوشتم:
“در اين مستند خيلي جالب در مورد فراماسونري (Freemasonry)، ايليومناتي (Illuminati)، دجال آخرالزمان (Dajjal) و خيلي موارد ديگه به صورت علمي و با دلايل قاطع بحث شده بود. مستند از نظر علمي در سطح خيلي خوبي قرار داشت به طوريكه من تا به حال نمونه اين مستند رو كه با اين دقت و ظرافت به موشكافي چنين مباحثي بپردازه نديده بودم”
چند روز پیش به طور تصادفی به مطلب مذکور که خودم نوشته بودم برخوردم. باید اعتراف کنم در آن زمان اشتباه می کردم و بیشتر موارد ذکر شده در این مستند به طور قاطع و با دلایل صحیحی مورد بررسی قرار نگرفته اند. مطالب مذکور در این مستند تنها مجموعه ای تئوری توطئه و حاصل تخیل سازندگان این مجموعه اند.
اما تئوری توطئه (Conspiracy Theory) چیست؟ طبق تعریف موجود در ویکی پدیا:
“تئوری توطئه یا توهم توطئه اصطلاحی است که در ابتدا، وصفی برای هر ادعای دسیسهگری بود. با این وجود، امروزه، تئوری توطئه فقط در این معنا به کار میرود: تئوریای که رویدادی کنونی یا تاریخی را نتیجهٔ نقشهٔ مخفیانهٔ گروهی دسیسه گر (عموماً قدرتمند) می داند.”
اما چگونه یک تئوری توطئه ساخته می شود؟ روش استدلالی مورد استفاده در تئوری های توطئه روشی است به نام استدلال معکوس (Abductive Reasoning). این روش اولین بار بوسیله فیلسوف بزرگ آمریکایی چارلز سندرز پیرس تعریف شد. طبق این تعریف ابتدا واقعه C مشاهده می شود اما اگر A درست بود C اهمیت بسزایی داشت؛ بنابراین احتمالا A درست است! بهتر است با مثالی چگونگی کارکرد این روش را بررسی کنیم:
فرض کنید در حیاط منزل چمن ها خیس هستند(واقعه C). اگر دیشب باران آمده باشد خیس بودن چمن ها عادی است(A). پس می توان گفت دیشب باران آمده است.
اما ممکن است کسی چمن ها را خیس کرده باشد! همان طور که مشاهده می کنید در استدلال معکوس دلیل قاطع و محکمی برای توضیح واقعه مشاهده شده وجود ندارد. در این حالت سعی می کنیم بهترین توضیح را برای واقعه مربوطه ارائه دهیم.
اما آیا استفاده از این روش باعث بی اعتبار شدن تئوری های توطئه می شود؟ خیر! نامعتبر بودن تئوری های توطئه به دلیل استفاده از استدلال معکوس نیست بلکه به علت روش استفاده از این نوع استدلال است. ویژگی های بارز تمامی تئوری های توطئه عبارتند از:
- ارائه تفسیرهای شخصی مولفین به عنوان حقیقت
- جهت گیری تاییدی (Confirmation Bias)
- ارائه توضیحات دیگران به عنوان توضیحاتی باطل و سرپوش
- نقل قول ناقص (Cherry Picking) یا گلچین کردن
در تئوری های توطئه تنها مواردی که منجر به تایید نظریه مولف می شوند ارائه شده و موارد متناقض از دید مخاطب پنهان می مانند. در این حالت از نقل قول ناقص یا گلچین کردن به شدت استفاده می شود. یعنی فقط نتایج مطلوب و مورد نظر مولفین ارائه می شوند. به علاوه مولف سعی می کند تفسیرهای شخصی خود را بدون ذکر هیچ منبعی حقیقت جلوه داده و توضیحات دیگر موجود برای واقعه مشاهده شده را سرپوش گذاری های دولت یا یک گروه قدرتمند وانمود کند. در نتیجه تئوری های توطئه در همین سطح باقی می مانند؛ در سطح یک توهم. توهم یک توطئه!
امیدوارم مطالعه این مطلب اندکی در درک بهتر ماهیت تئوری های توطئه و بررسی دقیق تر و موشکافانه تر مسائل به شما عزیزان کمک کند. شخصا پس از دیدن مستند The Arrivals مدت زمان زیادی رو صرف بررسی صحت مطالب ارائه شده در آن کردم و اکثر موارد فوق رو در طول این بررسی ها متوجه شدم. امیدوارم مورد استفاده شما هم قرار بگیره.